برادرانی که انصاریان و میناوند را درون قبر گذاشتند
کارش در افغانستان کشاورزی بوده و حالا که سه سالی می‌شود ساکن ایران شده، شغلش کندن قبر است. او و برادرش خانه ابدی مرحوم مهرداد میناوند و علی انصاریان را آماده کرده‌اند.
به گزارش ایسنا ، سه ساعت قبل از مراسم تشییع جنازه، کارش را شروع می‌کند و تا زمانی که میهمانان برسند، او به طبقه منفی سه رسیده است.
آنقدر زمین را گود کرده تا خانه ابدی دیگری را بسازد. عکاسان خبری در حال گرفتن عکس هستند و او بی‌توجه به همه جا با لباس نارنجی و کلاه قرمزی که پوشیده، زمین را می‌کند.
وقتی عزیز فرد متوفی می‌رسد، عقب می‌رود، گوشه‌ای می‌ایستد و سرش را پایین می‌اندازد. بعد از انجام مراسم دوباره جلو می‌آید تا گودال را از خاک پر کند. با شروع کارش صدای فریادها و شیون‌ها بالا می‌رود اما او بی‌توجه به همه صداها کارش را انجام می‌دهد و بعد هم بیل و کلنگش را برمی‌دارد و می‌رود.
چند سالته؟
۲۰ سال.
اسمت چیه؟
ابراهیم
چند ساله قبر می‌کنی؟
دو سال.
چرا این کارو انتخاب کردی؟
برادرم اینجا زندگی می‌کرد و وقتی از افغانستان اومدم گفت تو هم بیا این کارو بکن.
آقای میناوند را می‌شناختی؟
نه زیاد. کمی درباره‌ش شنیده بودم. برای من آدما فرقی ندارن، قبر همه یکیه.
آرامگاه هنرمندا یا افراد مشهور دیگه رو هم آماده کردی؟
نه.
اصلا فوتبال دوست داری؟
آره. خودمم فوتبال بازی می‌کنم.
فوتبال ایرانو هم دنبال می‌کنی؟
چیز زیادی از فوتبال ایران نمیدونم.
طرفدار کدوم تیم افغانستان هستی؟
ما اونجا تیم زیاد مشهوری نداریم.
کی به شما میگه کدوم قبرو بکنید؟
نفر زیاد داریم. کارگرا زیادن و نوبتی کار می‌کنیم. اون روز هم نوبت من بود. (اشاره‌اش به روز خاکسپاری مرحوم مهرداد میناوند است)
میدونی آرامگاه آقای انصاریانو کی آماده کرد؟
آره.
کی؟
برادرم.
روزی چند تا قبر می‌کنی؟
روزی سه تا، دوتا، یکی. معلوم نمی‌کنه چنتا میشه.
برای یه قبر باید چند متر کنده بشه؟
دو متر و نیم زمین رو می‌کنم تا یه قبر، سه طبقه بشه. قبر بیشتر از سه طبقه هم نداریم.
حقوقت چقدره؟
ماهی سه تومن.
کارتو دوست داری؟
دیگه چیکار کنم؟ کار نیست، مجبورم. کارم خیلی سخته اما خب مجبورم. زمستون سرده، تابستون گرمه. کندن قبر سه طبقه سخته.
تا حالا شده خونواده متوفی باهات برخورد بدی کنن؟
آره. بالاخره روی عزیزشون خاک میریزیم، ناراحت میشن. حق دارن.
واکنشت چیه؟
هیچی. بعضیاشون جوون از دست دادن. خیلی سخته. یه بار یه مادری پسر جوونشو از دست داده بود، ناراحت بود و می‌گفت روی عزیزم خاک نریز. یه سیلی هم بهم زد. منم بیل رو گذاشتم زمین و رفتم کنار. خونواده‌ش بقیه خاک رو ریختن روش. البته بعضیا هم انعام میدن. همه‌جوره هست دیگه.
