کد خبر : 42308

پروین اجازه نداد قلعه‌نویی پرسپولیسی شود


پروین اجازه نداد قلعه‌نویی پرسپولیسی شود

مدافع اسبق تیم ملی و سرخپوشان با بیان اینکه امیر قلعه‌نویی قصد داشت پیراهن پرسپولیس را بر تن کند، گفت: قلعه‌نویی یک روز با من سر تمرین پرسپولیس آمد، علی آقا با وی صحبت کرد و گفت هافبک زیاد داریم و به استقلال برو.

به گزارش ایرنا، «مرتضی فنونی‌زاده» با اینکه در دوران نوجوانی استقلالی بود، اما به پرسپولیس پیوست و سال‌ها برای این تیم در خط دفاعی نمایش‌های خوبی را به اجرا گذاشت.

بازیکن سال‌های دور پرسپولیس حرف‌های جالب را بر زبان آورد.

مرتضی فنونی‌زاده چه طور باز‎یکن پرسپولیس شد؟

من بازیکن نیروی زمینی بودم. یک روز در امجدیه بازی داشتیم و تازه مسابقه‌مان به پایان رسیده بود که محمود خوردبین صدایم کرد. نزد او رفتم و گفت آقای پروین با شما کار دارد، اگر بگویم در آن لحظه چه حسی داشتم، دروغ نگفته‌ام.

چه حسی؟

باورم نمی‌شد که علی پروین با من کاری داشته باشد. هیجان زده نزد او که در ضلع جنوبی ورزشگاه شهید شیرودی نشسته بود رفتم. با لکنت زبان گفتم سلام علی آقا، او گفت به من بگو داش علی.

بعد پیشنهاد حضور در پرسپولیس را داد؟

گفت جمعه ساعت ۱۶ با دارایی در ورزشگاه آزادی بازی داریم، ساعت ۱۴ آنجا باش. گفتم داش علی من هنوز قرارداد نبستم، کارت بازی ندارم، نمی‌توانم بازی کنم، با لحن خاص خودش گفت: وقتی من بهت میگم ورزشگاه آزادی باش فقط بگو چشم.

جمعه بازی کردید؟

ساعت ۱۴ به ورزشگاه آزادی رفتم. لباس به من دادند و رفتم خودم را گرم کردم و همان‌طور که علی پروین وعده داده بود، برای پرسپولیس به میدان رفتم.

اینکه گفته می‌شود شما طرفدار استقلال بودید، درست است؟

من همیشه حقیقت را بر زبان آورده‌ام و دروغ نگفته‌ام. به خاطر علی جباری و ناصر حجازی استقلال قدیم را دوست داشتم.

چرا به استقلال نرفتید؟

من دو بار تا استقلالی شدن پیش رفتم، یک بار زمانی که جکیچ هدایت استقلال را بر عهده داشت سر تمرین رفتم و در تست او قبول شدم، اما به خاطر اینکه مسیر خانه‌مان تا محل تمرین آبی‌پوشان طولانی بود، قید این تیم را زدم و بار دوم پرویز مظلومی که در تیم ملی هم‌بازی‌ام بود، پیشنهاد حضور در این تیم را داد و من نیز قبول کردم، اما قسمت نشد و سر از نیروی زمینی در آوردم.

مهدی فنونی‌زاده پرسپولیس بود و به استقلال پیوست و شما استقلالی بودی، اما سرخ‌پوش شدید؟

بله، اما این را هم باید بگویم من ۱۴ شهرآورد به میدان رفتم و همیشه بهترین بازی‌هایم را در این مسابقه به نمایش گذاشتم، برای پرسپولیس با جان و دل بازی کردم و سرم را جلوی توپ گذاشتم. اتفاقا یک خاطره از مهدی دارم که حتما برایتان جالب است.

چه خاطره‌ای؟

وقتی من پرسپولیسی شدم، مهدی نیز قرار بود قرمز پوش شود. یک روز با من سر تمرین آمد و با علی پروین حرف زد. علی آقا گفت من هافبک دفاعی دارم، شاید از نظر فنی نسبت به تو ضعیف‌تر باشد، اما آن چیزی را که از وی بخواهم در زمین انجام می‌دهد. مدافع وسط نیز نمی‌توانی بازی کنی، مهدی گفت چرا؟ پروین جواب داد، چون برادرت در این پست بازی می‌کند.

برای همین مهدی (برادرتان) استقلالی شد؟

علی پروین به او پیشنهاد داد به استقلال برود و برای این تیم بازی کند چرا که حضور در استقلال که طرفداران زیادی دارد به پیشرفت فوتبالش کمک می‌کرد، این اتفاق برای امیر قلعه‌نویی نیز افتاد.

امیر قلعه‌نویی و پرسپولیس؟

امیر قلعه‌نویی دوست و بچه محل من است و با وی در شاهین هم‌بازی بودم. به او پیشنهاد دادم پرسپولیسی شود، یک روز با من سر تمرین پرسپولیس آمد. علی آقا با وی صحبت کرد و گفت هافبک زیاد داریم و به استقلال برو، قلعه‌نویی که اتفاقا آدم خوبی است و به مربی بزرگی تبدیل شده به استقلال رفت و به یکی از بزرگان این تیم تبدیل شد.

حالا استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟

پرسپولیسی. من ۹ سال برای پرسپولیس بازی کردم و ۱۲ سال در تیم‌های پایه‌ای این باشگاه مربیگری کردم، جانم را برای پرسپولیس می‌دهم.

برادرتان در مصاحبه‌ای گفته است مرتضی کرکری با من نداشت و در خانه مثل پادشاه راه می‌رفتم و او مرا باد می‌زد؟

ما ۲ برادر هیچ وقت با یکدیگر سر فوتبال کرکری نداشتیم، البته آن زمانی که ما در پرسپولیس و استقلال بازی می‌کردیم، من متاهل بودم و مهدی مجرد (با خنده) و این ثابت می‌کند هیچ وقت او را باد نزدم، ولی از شوخی گذشته ما پنج شهرآورد با یکدیگر روبرو شدیم که استقلال سه بار برنده شد و ۲ بازی نیز با تساوی به پایان رسید.

خاطره‌ای از شهرآورد‌هایی که روبه‌روی یکدیگر بازی کردید، دارید؟

در یکی از شهرآورد‌ها یک بر صفر از استقلال عقب بودیم که کنار خط طولی زمین توپ را زدم و به کرنر رفت، عباس سرخاب زمانی که می‌خواست برود و کرنر را بزند حرفی زد که جوابش را دادم، بعد او ناسزا گفت و از کوره در رفته و با سر به صورتش کوبیدم. بینی‌اش پر از خون شد و روی زمین افتاد، همه بازیکنان ۲ تیم جمع شده بودند، احمد ابهران قضاوت بازی را بر عهده داشت، قبل از اینکه نزد من بیاید مهدی دوید سمت سرخاب و دستش را به صورتش که خونین بود مالید و به صورت من زد، گفتم مهدی چی کار می‌کنی گفت بزار ابهران فکر کند ۲ نفر کتک خورده‌اید! بنده خدا داور می‌خواست کارت قرمز به من بدهد، محمد پنجعلی گفت اخراج نکن ۱۰ نفره می‌شویم، داور نیز به جای اخراج، کارت زرد نشان داد.

 

ارسال نظر
نظرات کاربران
بیشتر
دیگر رسانه ها