افشای یک شرط بندی جدید در لیگ برتر
بزرگترین اشتباهم استیل آذین و انتخاب این تیم بود.
کرونا برود صعود میکنیم
اگر بخواهم بگویم چرا از سطح اول فوتبال دور هستم باید اینطور توضیح بدهم. من همانطور که برای فوتبالیست شدن از پایهها به درستی کارم را شروع کردم، برای مربیگری هم به این شکل تلاشم را استارت زدهام. ۴-۵ سال با تیم فومن بودم همانند روزهای بازی کردن که از اینجا کارم را شروع کرده بودم. از سه سال پیش با فومن به مرحله نهایی لیگ دو راه پیدا کردم و بعد از آن هم با شهرداری آستارا که از لیگ سه به لیگ دو صعود کردم. الان هم در لیگ دو جز مدعیان صعود هستیم اگر اتفاق خاصی نیفتد. با تیم فومن به لیگ دو صعود کردیم که اتفاقات خاصی افتاد و بعضی دوستان آمدند و جای مرا گرفتند! معتقد بودم آن تیم شایسته صعود به لیگ دسته اول بود. الان سرخپوشان پاکدشت به لیگ دسته اول صعود کرده، اما ما آنها را رفت و برگشت شکست داده بودیم، اما در مرحله نهایی تیم من که به دست کس دیگری سپرده بودند از صعود بازماند. دوست خوبم که نمیخواهم اسمش را بیاورم از ۱۰ بازی ۷ امتیاز گرفت و زحمت کشید! بعد از آن تیم آستارا را در اختیار دارم و دو سال خوب را دنبال میکنم و اگر اتفاق خاصی نیفتد و این کرونا لعنتی هم برود ما مدعی اصلی صعود خواهیم بود.
کرونا دوستانم را کشت
اوضاع در گیلان بد و افتضاح است. آن چیزی که من در این استان میبینم خیلی بد است. یک مدت میگفتند فقط افراد مسن در خطر هستند، اما خودم خیلی از رفقای جوان و نزدیکم را دیدم که درگیر این بیماری و ویروس لعنتی شدند و آنها را از دست دادم و متاسفانه نمیدانم باید چه کرد. ما دنبال این هستیم که زنجیره انتقال قطع شود، اما زمانی که برای خرید ضروری خارج میشویم در شهر افرادی به عنوان مسافر میبینیم یا حتی افراد بومی که رعایت نمیکنند و باید ببینیم چه میشود و فقط باید امیدوار بود.
وضعیت بد آن روزها
۸ فروردین؟ مرا یاد بازی ایران و عربستان میاندازد. این بازی حرف و حدیث زیادی دارد و بارها درباره آن صحبت شد. یک سوتفاهمی در این قضیه است که قصد داشتند همه چیز را به اسم من تمام کنند و موضوع، اما این است که تیم ملی شرایط خوبی نداشت. کل عید و قبل از آن و سال تحویل را هم در اردو بودیم. آن زمان آقای علی آبادی مسوول بودند و پاداشهایی که قول داده بودند را ندادند. تیم لباس نداشت و آقای دایی از تولیدی خودش برای ما گرمکن و لباس اردو و تمرین آوردند. وضعیت خیلی بدی بود و هر چقدر بگویم از بدی اوضاع نمیتوانم به خوبی آن را نشان دهم. بهرحال بازی به بازی عربستان رسیدیم. واقعیت قضیه این است که در ضربات ایستگاهی در زمان آقای دایی من همیشه جلوی مهدی رحمتی بود و وظیفه ام این بود که جلوی شش قدم توپهای مرده را جمع کنم. من با قد ۱۷۰ سانتی متر اصلا وظیفه نداشتم که روبروی بازیکن ۱۹۰ سانتی متر ضربه سر بزنم و اصلا این وظیفه من نبود. یار مستقیم آن بازیکن مشخص بود و خدا را شکر همان شب آقای دایی گفتند.
با ۱۷۰ سانتیمتر من نمیتوانستم یارگیر باشم
۱۹ بازیکن دیگر در تیم به جز من بودند که همه گفتند روی آن گل مقصر حسن اشجاری نبود. آقای دایی عادتی که داشتند این بود که برای بازیکن وظیفه و یارگیری را مشخص میکردند. مگر میشود من با ۱ متر و ۷۰ سانت قد بازیکن ۱۹۰ سانتی متری حریف را بگیرم؟ من رفتم توپ را بزنم، چون توپ در تیر یک بود و کسی برای قطع آن نرفت. اما آن بازیکن وقتی پرید من قشنگ سر من روی کمر اوست. اینقدر که بازیکن قدبلند بود و اصلا آن بازیکن یار مستقیم برای یارگیری من نبود. البته موضوع دیگری هم که باید بگویم این است که در آن بازی سر ارنج و شماره پیراهن و... یک سری دلخوری وجود داشت که به نظرم در نتیجه تاثیرگذار بود!
نکونام گفت یار من نبوده من هم مصاحبه نکردم
بعد از بازی هیچ تنشی بین بازیکنان وجود نداشت و درگیری لفظی و ... صورت نگرفت. هیچ بحث و دعوایی نبود و اصلا مگر میشود در تیم و رختکن آقای دایی بحث و دعوا کرد. حتی وقتی آقای نکونام مصاحبه کرد که آن بازیکن یار او نبوده هم من مصاحبهای نکردم و آقای دایی خودشان در جلسه فنی و بعد از آن در برنامه نود توضیح داد. در رختکن ما آقاکریم (باقری)، آقای مهدوی کیا و ... بودند و با این بازیکنان بزرگ و حضور آقای دایی کسی جرات و جسارت بحث و درگیری را نداشت. تمام حواشی و بحث به همان حضور آقای احمدی نژاد و راه ندادن آقای دایی مربوط میشد که همه نگران عواقب آن بودند.
از مسیر پرسپولیس رفتم استیل آذین
بحث فوتبالی من از ملوان شروع کردم و از آنجا به لیگ برتر رسیدم و بعد از آن هم به باشگاه بزرگ ذوب آهن پیوستم. شش سال خوب را در این تیم داشتم و به نظرم بزرگترین اشتباهم این بود که از ذوب جدا شدم. من میخواستم به پرسپولیس بروم و شاگرد علی آقا (دایی) شوم. آقای دایی بعد از تیم ملی به پرسپولیس رفت و طبعا من هم دوست داشتم بابت اعتمادی که داشتند میخواستم در تیم ایشان باشم و دینم را ادا کنم. من در زمان آقای قطبی هم به تیم ملی دعوت میشدم و به عنوان بازیکن ملی پوش از پرسپولیس پیشنهاد داشتم. در آن مقطع البته آقای دایی فرانسه رفته بودند و من قرار شد هماهنگ کنم و رضایت نامه ام را از ذوب آهن بگیرم و کار قراردادم را با پرسپولیس و آقای کاشانی نهایی کنم. فکر میکنم، اما بزرگترین اشتباهم همین بود که از ذوب آهن رضایتنامه گرفتم و باید میماندم تا قراردادم به پایان برسد و یک فصل پایانی را همانجا میماندم. نباید از ذوب آهن در آن فصل جدا میشدم و به عنوان بازیکن آزاد راحتتر تصمیم میگرفتم. من با ذوب آهن برای دریافت رضایتنامهام روی مبلغ ۳۰۰ میلیون به توافق رسیدیم و اگر خاطرتان باشد در آن زمان به این شکل بود که رضایتنامه ۲۴ ساعت اعتبار داشت. بعد از آن اگر مبلغ را پرداخت نمیکردم بازیکن ذوب آهن محسوب میشدم و باید برمیگشتم. من چک شخصی خودم را دادم و رضایتنامه گرفتم تا با پرسپولیس امضا کنم. اما باشگاه پرسپولیس و آقای کاشانی گفتند که نمیتوانند ۳۰۰ میلیون برای رضایتنامه پرداخت کنند. آنجا بود که با پیشنهاد استیل آذین و مس کرمان مواجه شدم. عقل میگفت استیل آذین، چون هم تهران بود و هم بازیکنانی مثل علی کریمی، مهدوی کیا و خیلیهای دیگر در آن حضور داشتند و این تیم برای خودش غولی بود. پیشنهاد قراردادی ام خوب بود و پول رضایتنامهام را هم استیل آذین نقد داد و همه چیز ایده آل بود.
این تیم برای شرط بندی بسته شده بود
اما بزرگترین اشتباهم استیل آذین و انتخاب این تیم بود. برای اینکه استیل آذین نه برای قهرمانی بسته شده بود و نه برای اینکه بازیکنان بزرگ را بیاورد و همه به به و چه چه کنند و سه امتیاز همه بازیها را کسب کند. در استیل آذین با اسم ما بازیکنان بازی شد برای اینکه این تیم قطعا و صد درصد برای شرط بندی بسته شده بود! شرط بندی مالکین باشگاه و اصلا شک نکنید به این موضوع! چون کسی فکر نمیکرد این تیم با بازیکنانی مثل علی کریمی، مهدی مهدوی کیا، سیاوش اکبرپور، فریدون زندی، حسین کاظمی، میلاد زنیدپور، سوشا مکانی و خیلیهای دیگر این شکلی نتیجه بگیرد.
تا زمانی که آجورلو بود همه چیز درست بود
در عقل نمیگنجد؟ خب مالک باشگاه کس دیگری بود و تا زمانی که ایشان (آجرلو) مدیرعامل بود همه چیز خوب بود و ما در ۵ بازی ۱۵ امتیاز داشتیم. در بازیای که ما با استقلال ۲-۲ کردیم و درگیری آقای علی کریمی اتفاق افتاد و منجر به اخراج ایشان شد آقای آجرلو بودند و ما جزو بالانشینان بودیم و همه چیز خوب بود. کسی فکرش را نمیکرد استیل آذین شش گل از تبریز بخورد یا برود از سایپا ۴ گل بخورد و یا اینکه چند هفته هیچ تیمی را نتواند ببرد. بعد ما متوجه شدیم که همه این اتفاقات از جای دیگری بوده و ما بازیکنان بازیچه دست آقایان بودیم! من به عنوان بازیکن تا سال ۹۲ نمیدانستم در سایتهای شرط بندی است، اما آقایان در سال ۸۸-۸۷ میدانستند. همه میدانستند که در استیل آذین نتایج شرط بندی میشده، نه توسط بازیکنان که توسط مالکین! خدا را شکر که دست آنها رو شد و حالا جور دیگری رو شده، اما به نظرم تاوان کاری است که کردهاند. در حق ما بازیکنان نامردی شد و روح و روان سالمی آنجا نداشتیم. هر روز یک حاشیه و یک درگیری و یک اخراج. روزی که خواستیم از باشگاه برویم کل قراردادمان را که بخشیدیم هیچی، برای دریافت رضایتنامه هم با توجه به قرارداد دو سالهای که داشتیم پول برای دریافت رضایتنامه هم دادیم.
در فوتبال به همه چیز رسیدم
کل فوتبال و لذت آن برای بازیکن ایرانی چیست مگر؟ قهرمانی در لیگ برتر، حضور در جام باشگاههای آسیا و قهرمانی جام حذفی. دعوت شدن به تیم ملی. من به اینها رسیدم. با استقلال قهرمان لیگ برتر شدم. قهرمان جام حذفی با ذوب آهن شدم و به تیم ملی دعوت شدم و نائب قهرمان آسیا شدیم. فکر میکنم دستاورد کمی برایم نبوده و البته نمیگویم سقف آرزوهایم همین بوده، اما همین اتفاقاتی که من به آن رسیدیم خیلی از بازیکنان با سابقه بیشتر به آن نرسیدند. از نظر فوتبالی و مقام و بازی در تیمهای بزرگ من از نظر ارضا شدم و به آرزوهایم با پیراهن تیمهای ملوان، ذوب آهن و استقلال رسیدم. مهم بازی کردن است، شما یک زمانی یک جایی میروید و به طور مثال با سپاهان قرارداد میبندی، اما دو سال به نیمکت میخکوب میشوی، اما من هر جا که بودم بازی کردم. در استقلال هم در آن برهه کوتاه که بازی نکردم به خاطر آن تصادف لعنتی بود که یک ماه روزانه سه جلسه فیزیوتراپی میکردم تا برسم و با تلاش شبانه روزی دکتر نوروزی رسیدم و خدا را شکر که برای استقلال بازی کردم. البته شرایط میتوانست به شکل دیگری هم رقم بخورد و من باید بگویم که با الوحده امارات قرارداد داخلی امضا کردم. بعد از اینکه با ذوب آهن برابر الوحده بازی کردیم با مدیران این تیم قرارداد داخلی بستم، ولی از شانس بد من آن بحث خلیج فارس اتفاق افتاده و مشکلات سیاسی بین دو کشور که باعث شد تمامی بازیکنان ایرانی شاغل در لیگ این کشور هم برگشت بخورند.
پرسپولیس ۵ سال من را میخواست
در مورد استقلال هم بعد از قهرمانی با سپاهان در دو فصل پیاپی در نیم فصل با این تیم به یک سری مشکلات برخوردم. در نیم فصل اول در ۱۶ بازی همه را بازی کردم، اما از آقای کرانچار خواستم که از تیم جدا شوم و همان موقع که مصاحبه کردم آقای قلعه نویی متوجه مشکلم با این تیم و قصد جداییام شدند. از طریق یکی از دوستان با من تماس گرفتند و صحبت کردیم و خیلی مسالمت آمیز از سپاهان جدا شدم و به استقلال پیوستم که خوشبختانه در همان سال منجر به قهرمانی با این تیم هم شد و با استقلال هم قهرمان شدم. من البته پرسپولیسی نبودم، ولی ۵ سال پیاپی از این تیم پیشنهاد داشتم. هر دفعه یک اتفاقی، اما افتاد که نشد. یک بار سر مالیات، یک بار سر رضایتنامه و بار دیگر سر مدت قرارداد و... هر سری یک مشکلی افتاد که نشد، ولی برای قرارداد با استقلال انگار سرنوشت بود و مثل آب خوردن اتفاق افتاد به شکلی که من شب صحبت کردم و صبح اول وقت قراردادم امضا شد.