کد خبر : 46084

صفر تا صد کلاس بندی و مدل خودروها

صفر تا صد کلاس بندی و مدل خودروها

گروه F از خودروها در بین چهار درب ها، به نوعی غول های مراحل آخر محسوب می شوند. کیفیت فضایِ داخلی، طراحی و امکانات آنها نیز در بهترین وضعیت قرار دارد؛ این موضوع تا حدی پیش می رود که اکثر آنها راننده محور نیستند و مالکان آنها معمولا راننده ی شخصی دارند.

به گزارش خودروتک به نقل از دیجیاتو ، طبقه بندی و کلاس بندی خودرو ها، یکی از پر حاشیه ترین و پر بحث ترین اتفاقاتِ دنیای اتومبیل است.

این موضوع تنها به دلیل فراوانی و گوناگونی خودروهای حالِ حاضر نیست. بلکه ریشه اصلی آن در تفاوت فرهنگ ها و انواعِ متفاوت معیار های دسته بندی در کشورهای مختلف است.

مثلا در اروپا خودروها را با حروف انگلیسی و بر اساس میزان حجم موتور و غیره طبقه بندی می کنند. در صورتی که در آمریکا تنها با یک اصطلاح و نام، فعلِ کلاس بندی پایان می یابد.

در هر صورت، پیشاپیش خیالتان را راحت می کنیم که کلاس بندی ها هیچ وقت دقیق نبودند و نخواهند بود. در واقع کلاس بندی بر اساس کاربردها، حجم و فرم بدنه و گاهی حجم موتور انجام می شود. منتها تا دلتان بخواهد این معیار ها در شرایطِ مختلف دچار تناقض می شوند. در هر صورت آنچه از دیجیاتو در ادامه می خوانید، از متعارف ترین نوع طبقه بندی تا نادر ترین آنها، همه را در برمی گیرد و می توانید با خیالی آسوده، جامع ترین کلاس بندیِ همه ی خودرو ها را در ادامه ببینید و آنها را به خاطر بسپارید. با ما همراه باشید.

الفبای اروپایی ها (تقسیم بندی از بُعد سایز)

در سیستمِ طبقه بندی تک حرفی، اتومبیل ها از سایز کوچک به بزرگ، یعنی از حرفِ A تا F تقسیم می شوند. پس از آن نیز M و S و J را داریم که ربطی به سایز ندارند. سعی می کنیم مثال و توضیحاتِ بیشتری را برای هر کدام در ادامه بیاوریم.

کلاس A (مینی و کوچک)

همانطوری که پیشتر نیز به آن اشاره شد، خودروهای کلاس A، کوچک‌ ترین اتاق را در بین رفقای خود دارند. این خودرو ها از جنبه ی فنی، معمولا حجم موتوری کمتر از ۱۰۰۰ سی سی را در خود جای داده اند. اتاق بدنه آنها نیز بسیار کوچک و جمع و جور است. طراحی آنها بسیار ظریف است و به طور تقریبی طولی کمتر از سه و نیم متر دارند. همانطور که می توانید حدس بزنید رکوردِ کمترین تعداد سیلندر و در نتیجه مصرف سوخت بسیار پایین نیز از آنِ آنهاست. در نمونه های داخلی، ام وی ام ۱۱۰ و دوو ماتیز نمونه‌ هایی از این کلاس اند.

کلاس B (شهری های کوچک)

خودروهای کلاس B از A کمی بزرگترند. این اتومبیل ها معمولا سه یا پنج درب هستند و بیشتر آنها هاچ‌بک اند. اما دقت کنید که هاچ‌بک بودن یا نبودن لزوما ربطی به کلاس B بودن ندارد. در هر صورت این خودروها را به عنوان محصولاتی شهری و برای عبور و مرور داخل شهر می شناسند. به دلیلِ اندازه اتاق کمی بزرگتر نسبت به کلاس A، هم امنیت و هم مصرف سوخت آنها بیشتر است. سرعت و شتاب نیز همینطور. اما مهمترین تفاوتی که در معیارِ اروپایی بین این دو گروه قائل می شوند، به استفاده ی برون شهری آنها بر میگردد. به عبارت دیگر خودروهای کلاس B را می توان به خارج شهر نیز برد. زیاد جادار نیستند اما شدنی است و در انتها، حجم موتورِ این گروه، بین 1000 تا 1600 سی سی است و بهترین مثال این خانواده پژو 206 است.

کلاس C (خانوادگی های کوچک)

در این روندی که ادامه می‌دهیم، کلاسِ C، اولین گروهی است که فضای استانداردِ کافی برای پنج سرنشین را دارد. فضای مناسبِ صندوق عقب نیز از ویژگی های اصلیِ این خانواده است. وضعیت حجم موتور و مصرف سوخت نیز همانطوری که می دانید از A و B بیشتر است. (محدوده ی حجم موتورشان 1300 تا 2000). به عنوانِ نمونه هیوندای ورنا یا آئودی A3 در این دسته قرار می گیرند.

کلاس D (خانوادگی های معمولی)

خودروهای این کلاس بزرگ و جادار هستند و مناسب مسافرت و انواع استفاده های خارج از شهرند. (تقریبا رایج ترین هستند). در این کلاسِ خودرو کم کم رگه‌ هایی از تجهیزات و امکانات رفاهی در آنها هویدا می شود و قدرت و شتابِ آنها نیز با توجه به محدوده حجمِ موتوریِ ۱۶۰۰ تا ۲۸۰۰ بهتر از قبلی هاست. از نظرِ ابعاد نیز، طولشان نهایتا به حدودِ 4700 میلی متر ختم می شود. بهترین مثال این گروه برای خارجی ها هوندا سیویک است و برای ما ایرانی ها، کیا سراتو یا مثلا زانتیا و نظیر آنهاست.

کلاس E (نیمه لوکس ها)

بدیهی است که اتومبیل های موجود در کلاس E از نظر ابعاد و فضای داخلی، همچنین قدرت و مصرف سوخت، نسبت به گروه های قبلی با اعداد بزرگتری سر و کله می زنند. اعضای این گروه، جزو محصولات لوکس محسوب می‌ شوند. گرچه لوکس‌ترین نیستند، اما با دنیایی از امکانات رفاهی و تجهیزات نزدِ خریدارانِ خود می روند. از ویژگی های بارز آن ها نیز راحتی و امنیت بسیار بالاست. طول آنها تا 5 متر و حجم موتور نیز تا نهایتا 3.5 لیتر می رسد. دو مثال مناسب برای این دسته، از دو رقیب دیرینه یعنی بنز و بی ام و به این ترتیب است: بنز های کلاس E و بی ام و های سری 5.

کلاس F (لوکس و مجلل)

این گروه از خودروها در بین چهار درب ها، به نوعی غول های مراحل آخر محسوب می شوند. کیفیت فضایِ داخلی، طراحی و امکانات آنها نیز در بهترین وضعیت قرار دارد؛ این موضوع تا حدی پیش می رود که اکثر آنها راننده محور نیستند و مالکان آنها معمولا راننده ی شخصی دارند. در مورد قدرت موتور هم خودتان بهتر می دانید در چه وضعی اند. (حجم موتورشان از 3500 سی سی شروع می شود.)

قطعات مورد استفاده در این خودرو ها از منظرِ کیفیت، در بالاترین سطح است. از حیثِ وضعیتِ امنیت نیز در آخرِ داستان قرار گرفته و ستاره هایشان پر است. مثال ها را نیز خودتان بهتر می دانید: از رولزرویس فانتوم گرفته تا بنزِ کلاس S، بی ام و سری ۷ و نظیر آن ها. دقت کنید که طول این خودرو ها از 5 متر نیز بیشتر است.

کلاس های M و S و J

اگر اجازه بدهید این 3 کلاس را در همینجا کمی خلاصه تر بررسی کنیم و سپس دوباره به هر کدام جداگانه می پردازیم. خودروهای کلاس M، به انواع مختلف اتومبیل های نفربر گفته می‌شود! به عنوان نمونه انواع مختلف ون ها در این کلاس قرار می‌گیرند.

کلاس S مربوط به خودروهای اسپرت و کوپه و کروک و این جانوران است که به هرکدام جداگانه می پردازیم. کلاس J  نیز به کلِ مجموعه ی شاسی بلند ها، کراس اور های همه فن حریف می گویند.

با این حساب دسته بندیِ اصولیِ خودرو ها همینجا به پایان می رسد. اما هم جزئیاتِ هر دسته، و هم کلی زیر مجموعه ی دیگر می ماند. از آن مهم تر اصل ماجرا به اصطلاحاتی است که به فرم خاصی از بدنه ی خودرو ها اطلاق می شوند که هنوز به آنها نپرداخته ایم.

فرم اتاق و بدنه  اتومبیل ها، فارغ از ابعادشان، دسته بندی های زیر را به وجود می آورد:

سدان

خودروهای سدان، پرطرفدارترین مدلِ خودرو های کل دنیا هستند. محصولاتی با 4 در، 4 یا 5 صندلی و یک عدد صندوق عقب! اتومبیل های این گروه کاملاً خانوادگی اند و به دلیل فضای خوب و کافی برای روزمرگی، از جوان تا پیر  از آنها استفاده می کنند.

باگی

ماجرای باگی ها به سال ۱۹۶۱ برمی‌گردد؛ زمانی که فولکس واگنِ آلمانی، یک خودروی عجیب و غریبی را برای اولین بار بر پایه شاسی بیتل قورباغه ای که در کشور ما نیز فراوان بود، ساختند و جریان جدیدی را در صنعت خودروسازی ابداع کردند.

باگی ها محصولاتی آفرود هستند که نقطه قوت اصلی آنها حرکت سریع بر روی شن و ماسه است. البته فولکس واگنی ها روحشان نیز خبر دار نبود که این کلاس از خودرو تا این حد محبوب خواهد شد. به هر صورت این فرم از خودرو همانطور که در عکس دیدید، توسط خودروسازان دیگر ادامه یافت تا نزدیک به سه دهه در اوج محبوبیت باقی ماند. اما پس از آن در دهه ۹۰ میلادی از رونق افتادند و در حال حاضر تنها مکانی که از خودروهای باگی استفاده می شود مسابقات مخصوص خود آنهاست و شاید بعضی شرکتهای تیونینگ و مستقل که آنها را به صورتِ دستی می سازند.

استیشن (واگن)

خودروهای کلاسِ استیشن، در واقع همان سدان هایی هستند که صندوق عقب آنها جادار تر است و به نوعی تا سقف خودرو ادامه یافته است. در مناطق جغرافیایی و ادبیات های مختلف، از واژه‌های Avant ، Wagon و Estate نیز به جای استیشن استفاده می شود که همه آنها به یک معنی هستند. خودروی کلاس استیشن بر خلاف کشورمان، در بین اروپاییان بسیار محبوب اند.

هاچبک

برخلاف باور عموم، خودروهای هاچبک به محصولاتِ بدون صندوق عقب گفته نمی شود. بلکه در درجه اول محصولاتی شهری و نه لزوما خیلی کوچک هستند که قسمت انتهاییِ آنها به یک شیشه که قابلیت باز و بسته شدن دارد ختم می شود. در واقع هاچبک به معنیِ بدون صندوق نیست، بلکه فرم خاصی از صندوق است. خودروهایی نظیر ۲۰۶، تیبا ۲ و غیره از این دست اتومبیل ها هستند که در کشورمان رایج اند.

هاچبک ها در دورانی بسیار محبوب بودند و خانواده‌ها از آنها بسیار استفاده می کردند. مخصوصا در اروپا و علی الخصوص در انگلیس. ناگفته نماند که اصطلاحی به عنوان HotHatch نیز وجود دارد که به خودروهای هاچبکِ اسپرت با قابلیت های کمی جذاب تر، از بعد فنی قوی تر و جوان پسندتر گفته می شود.

فستبک

اگر خودروهای سدان را در یک طرف در نظر بگیرید و هاچبک ها را در طرفی دیگر، فستبک ها جایگاهی میان این دو گروه دارند. در واقع فستبک به خودرویی گفته می شود که قسمت انتهایی آن با شیبی تند تمام شود و تبدیل به صندوق عقب گردد. با ذکر چند مثال کاملا متوجه منظور خواهید شد: قسمت انتهاییِ پورشه پانامرا را در نظر بگیرید یا مثلا بنز CLS، این دو از گران ترین فستبک های موجود در ایران هستند. جالب است بدانید فولکسِ قورباغه ای نیز یک فستبک بود.

لیفت بک

لیفت بک ها از آن کلاس هایی هستند که بحث و دعوا در موردشان بسیار است. این کلاس همواره در موردش بین علما بحث است. در هر صورت فست بک ها را می توان این گونه در نظر گرفت، که از نمای خارجی شبیه به سدان هستند (یعنی صندوق عقب دارند) ولی وقتی به قسمت های انتهایی آنها دقت می‌کنیم، رگه‌هایی از هاچ‌بک بودن نیز در آنها هویدا می‌شود. (درب صندوق عینا شبیه به هاچبک ها باز می شود).

از اینرو گروهی لیفت بک ها را همان هاچ بک می دانند و گروهی دیگر به آن ها سدان می گویند. هر دو گروه هم به نوعی حق دارند. در هر صورت دقت کنید که ویژگی اصلی لیفت بک ها باز شدن درب صندوق عقب به همراه شیشه‌ی  عقب آنهاست. بهتر می دانید که این اتفاقات در مورد سدان ها پیش نمی آید. (شیشه ثابت می ماند).

مثلا زانتیا یک لیفت بک است! به فرم باز شدنِ صندوق عقب آن دقت کنید. (در صورتی که اکثرا آن را سدان می دانند). در مجموع لیفت بک ها زیاد رایج و محبوب نیستند. نه در ایران نه در کشور های خارجی.

پیکاپ

پیکاپ ها به خودروهایی گفته می‌شود که در انتهای آنها قابلیت حمل بار وجود داشته باشد. یعنی به زبان خودمان یک وانت. با این تعریف تقریبا به همه آنچه که نیاز است در مورد این کلاس بدانیم، می رسیم. نمونه های رایج این دسته در کشورمان نیز تویوتا هایلوکس است یا مثلا سایپا 151!

نکته جالب این کلاس اینجاست که بازار این خودرو ها در آمریکای شمالی، به قدری داغ است که رقابت را از خودروهای سواری می برند! شاید علت آن، استفاده ی کاربردی در خارج شهر و قابلیت های آفرود خوب آنهاست. همچنین بهتر می دانید که اکثر آنها خودروهایی قدرتمند و قابل اتکا هستند.

اس یو وی

در مورد SUV ها هم متاسفانه بحث فراوان است. بخصوص که این واژه مخففِ Sport Utility Vehicle می شود که کار را کمی خراب می کند. در فرهنگِ ژاپن و کره خودرو های سایز متوسط را اس یو وی می نامند. در هر صورت رایج ترین کاربرد آن همانی است که در کشور خودمان نیز به کار می بریم. اس یو وی ها همان شاسی بلند ها هستند که به طور روزمره از این واژه استفاده می کنیم. تعریف دقیق آن نیز از این قرار است: خودروهای استیشنی که ارتفاعشان از زمین بیش از معمول است.

کراس اوور

کراس اوور ها در واقع همان اس یو وی یا شاسی بلند ها هستند منتها با سایز و قواره ای کوچکتر. این کلاس از خودرو هر روزی که می گذرد مخاطب و مشتری اش بیشتر می شود. در حال حاضر یکی از پر فروش ترین کلاس های خودرو اند. اگر قرار باشد معیار ما برای تفکیک این کلاس از اس یو وی ها ابعاد و اندازه باشد، بسیار زود به مشکل خواهیم خورد. به عنوان مثال پورشه ماکان با آن ابعادش، در اصل یک کراس اوور است.

داستان به آنجا برمی‌گردد که پلت‌فرم یک خودروی کراس اوور بر خلاف شاسی بلندها، بر روی یک سواری بنا شده و نهایتا کمی اصلاحات بر روی آن انجام شده. (یعنی شاسی آنها همان سواری ها هستند).

برگردیم به ماکان. در واقع پورشه ماکانِ داستان ما همان شاسیِ A3 را دارد. یا مثلا بی ام و X3 بر روی پلتفرم بی ام و های سری ۳ و همچنین هیوندای توسان و اسپورتیج نیز بر روی پلتفرم هیوندای النترا ساخته شده‌اند. به هر صورت نقطه قوت آنها جا دار بودن و سواری کمی آرام تر و راحت تر است. اگر چه توانایی های آفرودیِ آنها، یعنی خارج از جاده و مسیر های خاکی و ناهموار و ... اصلا در حد و اندازه اس یو وی ها نیست.

ام پی وی

خودرو های MPV در واقع محصولاتی شبیه به ون ها هستند با ابعادی کوچکتر که می توانند برای مسافرت ها یا حمل افراد بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد. این خودروها صندلی ردیف سوم دارند و به طور میانگین معمولا هفت نفره هستند. نقطه ضعفِ ام پی وی ها ظاهر آنهاست که خیلی جذاب و زیبا نیستند. اما بسیار کاربردی اند. بخصوص که وضعیتِ مصرف سوختِ مناسبی دارند. اگر بخواهیم واژه ای مترادف این کلاس خودرو بیابیم، می توان از اصطلاحِ مینی ون استفاده کرد.

 

هوندا اودیسه پرفروش ترین مینی ونِ دنیاست.

کارت

اصطلاح کارتینگ از خودرو های کارت آمده. این کلاس از خودروها دقیقاً به اندازه ی دنیای رالی و مسابقات سوپر اسپرت ها جذابیت و کاربرد دارند. (با چاشنیِ کمی خانواده پسندتر!) خودروهای کارت معمولاً تک نفره هستند و به دلیل ارتفاع و وزن فوق‌العاده پایین آنها تنها با تعبیه یک پیشرانه ۱۵ اسب بخاری می توانند هیجان را به سرنشین خود منتقل کنند. از ویژگی بارز کلاسِ کارت، این است که این اتومبیل های کوچک، به دلیل طراحیِ بخصوصشان هیچ وقت چپ نمی کنند. ولی از طرفی به دلیلِ مشکلاتِ دیگرِ ایمنی، تاکنون نتوانسته اند مجوزِ ورود به خیابان ها را دریافت کنند.

رَگ تاپ

در دورانی که سانروف به فرم امروزی، تا این حد رایج نشده بود و تبدیل به یک آپشن پر کاربرد و محبوب در نیامده بود، برخی از خودروسازان ایده های جالبی را به کار بردند که البته زیاد هم موفق نشدند و نتوانستند آن را به محبوبیت قابل توجهی  برسانند. رگ تاپ ها یک صفحه ی تاشو بودند که البته جنسی مقاوم داشتند اما به صورت کاملا دستی توسطِ سرنشین باز و بسته می شد. گر چه رگ تاپ ها به عنوانِ یک نمادِ کلاسیک برای خودروهای دهه 60 میلادی درآمده اند اما بسیار زود توسطِ سانروف ها بساطشان به هم ریخت. در عکس زیر می توانید تفاوت اش را با سانروف ببینید. توجه کنید که نکته اصلی در دسته بندیِ این خودروهاست. خودروهای این مدلی را (نه سقف آنها) رگ تاپ می نامیدند.

لیموزین

وقتی صحبت از لیموزین می شود، عده ای فکر می‌کنند که به خودروهایی که بیش از ۴ در دارند، لیموزین گفته می‌شود. این تعریف تا حدی درست است اما جامع و کامل نیست؛ چون خودروهای زیادی وجود دارند با چهار درب که در دسته لیموزین ها قرار می گیرند. در واقع خودروهای لیموزین محصولاتی تشریفاتی هستند که محور آنها نسبت به حالت استاندارد، کشیده ترند. این خودروها، نزدیک به ۹۰ سال در صنعت خودروسازی قدمت دارند و بیشتر به دلایل تشریفات و یا حمل و نقلِ شخصیت‌های کمی برجسته تر استفاده می شوند.

در مهندسیِ خودرو اصطلاحی تحت عنوان LWB داریم که به سدان هایی لوکس گفته می شود که محور میانی آنها به دلیل راحتی و تجملاتِ بیشتر از حالتِ استاندارد کشیده ترند. در برخی فرهنگ ها نظیر آلمانی‌ها، به این دسته از خودروها نیز لیموزین گفته می شود.

 

به درِ عقب این مدل از بی ام و که LWB است دقت کنید. در ها کشیده شده اند و بزرگتر از نسخه معمولی اند.

کوپه، کروک و رودستر

یکی دیگر از کلاس بندی هایی که اشتباه تعریف شده، کلاس بدنه کوپه است: تصور می شود که هر خودروی دو دری که مسقف است یک کوپه به حساب می آید. اما در دنیای طراحی و مهنسی خودرو، این تعریف جامع و درستی نیست به عنوان مثال تویوتا پرادو‌ی دو‌ در قطعاً یک خودروی کوپه محسوب نمی‌شود.

خودرو هایی که فارغ از تعداد در ، ساختار بدنیِ آنها محدب و تخم مرغی است در کلاسِ کوپه ها قرار می گیرند.  به عنوان مثال بی ام و X6 با وجود چهار در و شاسیِ بلند، یک کوپه است!

کروک اصطلاحی است که در ایران کاربرد دارد و به زبان بین المللی به خودروهای کانورتیبل یا کابریو گفته می شود: خودروهای چهار نفره با دو درب که سقف جمع شونده دارند. (این سقف به صورتِ اتوماتیک باز و بسته می شود) اگر سقف خودرو فلزی باشد، این کلاس هارد تاپ و اگر از جنس پارچه و برزنت و نظیر آنها باشد ساف تاپ نامیده می شود.

اصطلاح رودستر یا اسپایدر نیز در همین خانواده قرار می گیرد (رودستر فرمِ جهانی دارد ولی اصطلاحِ اسپایدر در فرهنگ ایتالیایی ها و آلمانی ها رایج تر است). تفاوت رودستر با کانورتیبل ها در دو سرنشین بودن آنهاست. این خودرو ها اصلا پدیده ی جدیدی نیستند و قدمت آنها به دهه ی 30 میلادی بر میگردد. در آن دوران این محصولات مقبولیتِ عام داشتند. اما به مرور و گذر زمان خودروهای کاربردی تر، بازار آن ها را تصاحب کردند و اکنون بیشتر برای جوان ها با قابلیت های اسپرتی تری طراحی می شوند.

برای مثالِ این قسمت، دو مدل از خودروسازِ آلمانی، پورشه را در نظر می گیریم. اکثر پورشه 911 هایی که در کشورمان موجود اند از کلاسِ کانورتیبل هستند. تشخیص هارد تاپ یا سافت تاپ بودن آنها نیز بسیار ساده است. از طرف دیگر پورشه باکستر به دلیل دو نفره بودن آن، در کلاسِ رودستر ها قرار می گیرد.

کلاس بندی خودرو

 

 

ارسال نظر
نظرات کاربران
بیشتر
دیگر رسانه ها