کد خبر : 78329

سیاوش یزدانی کل استقلال را به آتش کشید | فرهاد مجیدی بد کرد| آجرلو قول داد و عمل نکرد | شاگرد فکری بودن، اشتباه بود | این پرسپولیسی باعث شد نیایم تیم ملی

سیاوش یزدانی کل استقلال را به آتش کشید | فرهاد مجیدی بد کرد| آجرلو قول داد و عمل نکرد | شاگرد فکری بودن، اشتباه بود | این پرسپولیسی باعث شد نیایم تیم ملی

مدافع سابق استقلال از چند ماه سختی که دور از فوتبال سپری کرده صحبت می‌کند.

به گزارش ایلنا، سیاوش یزدانی یکی از بازیکنان خبرساز چند ماه اخیر فوتبال ایران بوده و ماجراهای مختلف پیرامون او خصوصاً بحث اعزامش به خدمت سربازی در روزهای پایانی سال 1400 حسابی وی را نقل محافل خبری کرد و اظهارنظرهای مختلفی در خصوصش صورت گرفت. سیاوش در حال حاضر چند ماهی می‌شود که از فوتبال دور است و امیدوار به آینده به بازگشت به استقلال و تیم ملی فکر می‌کند. گفتگوی خواندنی او را با فوتبال 360 می‌خوانید:

 

* از خودت بگو، در حال حاضر چکار می‌کنی و چند وقت است که از فوتبال دوری؟

دقیقا 4 ماه و 7 روز از خدمت من می‌گذرد و در این مدت اصلاً پایم به توپ نخورده است. من اینجا قربانی شدم و من را سرباز کردند. من به ملوان رفتم و آنها هم ما را یک جورهایی نخواستند و در شرایطی بودند که تیم‌شان نتیجه گرفته بود. چیزی مستقیم به من اعلام نکردند ولی به گوشم رسید که من را نمی‌خواهند. من با این نیت به ملوان رفتم که در شرایط بازی باشم و خودم را برای تیم ملی آماده نگه دارم ولی خب بلافاصله بعد از سرباز شدنم چند روز بعد اردوی تیم ملی بود و دیگر من را دعوت نکردند و در اوج آمادگی کنارم گذاشتند. دیگر هیچ هدفی برای بازی کردن و تمرین کردن نداشتم و تنها هدفم تیم ملی بود. این را جایی نگفتم و برای اولین بار این را می‌گویم که نمی‌خواستم برای ملوان بازی کنم چون اگر بازی می‌کردم نمی‌توانستم برگردم استقلال چون نمی‌شد در یک فصل دو بار تیم عوض کرد. 

 

* مگر قرار بود به استقلال برگردی؟

من امید داشتم که یک سری اتفاقاتی رخ دهد تا در چند بازی آخر برگردم. برای ملوان بازی نکردم و آنها هم یک جورهایی گفتند تو را نمی‌خواهیم و به این نقطه رسیدم که سیاوش یزدانی در اوج فوتبالش الان 4 ماه است که پایش به توپ نخورده است و الان واقعاً بی هدفم. تازه الان می‌فهمم جوان‌های مملکت چرا به راه خلاف کشیده می‌شوند. واقعاً زندگی من خیلی بی هدف و آماتور شده است. هیچ تمرینی ندارم و انگیزه‌ای هم برای تمرین ندارم. انگیزه من تیم ملی بود که دیگر دعوت نشدم و واقعاً نمی‌دانم چرا در اردوی بعد از سرباز شدنم دعوت نشدم. من همیشه در اردوها حضور داشتم و در اوج آمادگی بودم.

 

* تو خودت می‌دانستی قرار است مشمول خدمت شوی، آیا کسی به تو قول داده بود کار تو را درست می‌کند؟

من فکر می‌کنم زمان بازی آسیایی مقابل الهلال بود که یک هفته قبل از آن برایم پیشنهاد آمد از العربی قطر و رفتم پیش فرهاد مجیدی و گفتم من شش ماه دیگر مشمول می‌شوم و در این سال‌ها از لحاظ مالی به چیزی که می‌خواستم نرسیدم و در 3 سال حضورم در استقلال در مجموع 10 میلیارد هم نگرفتم در حالیکه قرارداد بازیکنان الان 15 میلیارد است و من واقعاً به شرایط مالی مد نظرم نرسیدم. به مجیدی گفتم اجازه دهید بروم در این چند ماه باقی مانده به خدمتم یک درآمدی کسب کنم و بعدش به خدمت بروم. مجیدی مخالفت کرد. من بارها نزدش رفتم و حتی به خانه‌اش رفتم و از او خواهش کردم اجازه دهد جدا شوم. قرارداد من با استقلال دلی بود و فداکاری کردم برای استقلال چرا که آن موقع هیچکدام از بچه ها تمدید نمی‌کردند اگر خاطرتان باشد و همه مشکل مالی داشتند. آن زمان زور من بیشتر از بازیکنان دیگر بود و همه به من می‌گفتند سیاوش تو تمدید نکن تا همه با هم تمدید کنیم و می‌خواستند قراردادشان را بالا ببرند. بوشهر بودم که مجیدی زنگ زد و گفت سیاوش بیا صحبت کنیم و قراردادت را تمدید کن و من گفتم چشم و اولین نفر به باشگاه رفتم و صحبت کردم. مجیدی قول مبلغی به من داده بود که آن قول عملی نشد و رقم کمتری به من پیشنهاد دادند. بحث پولش نبود و من آقا فرهاد را دلی دوست داشتم و به خاطر او رفتم و قرارداد بستم.

 

* گفتی فرهاد مجیدی را دوست داشتی، یعنی دیگر نداری؟

فرهاد مجیدی را خیلی دوست داشتم و هنوز هم دوستش دارم ولی از او دلخورم چون در حقم خیلی بد کرد و خودش هم می‌داند و شاید عذاب وجدان داشته باشد. امسال من خیلی به او کمک کردم. اولین نفر بودم که تمدید کردم و بازیکنان از من ناراحت شدند و رقم دریافتی من هم خیلی معمولی بود. محمد دانشگر  فسخ کرده بود و از باشگاه رفته بود و من تماس گرفتم و از او خواهش کردم بیاید و به خاطر من آمد. من سر قرارداد به مجیدی گفتم اگر پیشنهاد خارجی داشتم اجازه بده بروم و گفت من جلوی پیشرفتت را نمی‌گیرم و همانطور که مهدی قایدی را اجازه دادم رفت تو هم می‌توانی بروی. گفتم این را در قرارداد بیاورید گفت وقتی من دارم به تو قول می‌دهم خیالت راحت باشد. وقتی پیشنهاد العربی برای من آمد رفتم پیش مجیدی و گفتم مگر قول نداده بودی؟ همه ویس‌هایش در گوشی من هست. یک هفته مجیدی من را پیچاند و بعد از یک هفته گفت من جواب هوادار را چه بدهم؟

 

* ظاهراً به تو قول داده بودند کار خدمتت را درست کنند و به نوعی خیالت از این بابت راحت بود؟

من و حسین بابت قولی که سردار آجورلو به ما داده بود و گفته بود کارتان را درست می‌کنم خیالمان راحت بود. حتی می‌گفتم نهایتش اگر حل هم نشود در نهایت 2-3 ماه به من فرصت می‌دهند که زمان کنکورم شود و منتظر نتیجه اش بودم. من دو سال از کنکور محروم شده بودم و در غیر این صورت این اتفاقات رخ نمی‌داد. من دو ثانیه از کنکورم استوری گذاشتم و راستش را بخواهید قصد داشتم کمی خودنمایی کنم و بگویم در آزمون کنکور دکتری هستم. تمام اتفاقات پشت هم به گونه‌ای افتاد که آینده من به عنوان یک جوان این کشور نابود شود و اصلاً برایشان مهم نیست سر جوان‌هایی مثل من چه بلایی می‌آید.

 

* مقصر اصلی مسئولان استقلال هستند یا افراد دیگر؟

مقصر اصلی مسئولان باشگاه استقلال هستند. من می‌توانستم بروم فجر بازی کنم و حداقلش این است که در لیگ برتر بازی می‌کردم و در تیم ملی هم انقدر ضربه نمی‌خوردم. تا روز آخر و تا قبل از بازی تراکتور که 28 بهمن بود واقعاً به تکاپو افتادم و با خودم گفتم اگر قرار بود اتفاقی رخ دهد تا الان باید می‌افتاد دیگر. رفتم نظام وظیفه پرس و جو کردم و گفتند هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده است. سر تمرین دیر رسیدم و آقای مجیدی اجازه نداد تمرین کنم و از دور گفت سیاوش نیا، من گفتم چرا نیایم؟ من ذهنم درگیر است. نشستم درد دل کردن که زنگ زد به آجورلو و تلفنی در حال صحبت بودند و آقای آجورلو گفت وقتی من دارم به شما می‌گویم یعنی مشکلی نیست دیگر و سیاوش چرا بلند شده است و رفته است آنجا؟ دیگر عمیقاً دل من قرص شد که هیچ مشکلی برایم پیش نمی آید. بازی با تراکتور را بازی کردیم و آخرین بازی من بود و بعد یک اسفند اعزام ما بود. حتی بازی فجر تا روز قبل از بازی در هتل بودیم و گفتند فردا کارتان درست می‌شود و در اردو بودیم که خبر رسید نشده است.

 

* فکر می‌کنی دلیلش چه بود؟

فکر می‌کنم لج و لجبازی شد. آقای آجورلو یک مقدار دست بالا مقابل نظام وظیفه صحبت کرد و نظام وظیفه هم یک مرجع خیلی مهمی است و دیدن اینجور صحبت کردند گفتند حرف ایشان نباشد. چون اتفاق خاصی رخ نمی‌داد و نهایتاً 2-3 ماه خدمت من عقب می‌افتاد. من قرار نبود فرار کنم. اگر قرار بود سربازی نروم در این سال‌ها بارها با تیم ملی و استقلال اردوی خارجی رفتم و می‌توانستم برنگردم. 

 

* خودت هم گفتی دوست نداشتی برای ملوان بازی کنی.

من از باشگاه ملوان، آقای زارع و آقای نوری تشکر می‌کنم. روزی که رفتم قرارداد امضا کنم به آنها گفتم اسم ما را رد نکنید چون 4 دفاع وسط داشتند و روزی آنها را ما نباید می‌گرفتیم و نان‌شان را آجر کنیم و اگر من و حسین می‌رفتیم ممکن بود به آنها دیگر بازی نرسد و گفتم اسم ما را رد نکنید و این شکل رفتم جلو و اسم ما را رد کردند ولی من نمی‌خواستم بازی کنم چون امید داشتم به استقلال برگردم. 

 

* گفتی امید داشتی برگردی، چه زمانی این امید را از دست دادی؟

امیدم را وقتی به تیم ملی دعوت نشدم از دست دادم. من حدود 10 روز با ملوان قبل از عید تمرین کردم و مطمئن بودم دعوت می‌شوم ولی روزی که دعوت نشدم واقعاً خورد شدم. من چمدانم را بسته بودم و مطمئن بودم دعوت می‌شوم و وقتی دعوت نشدم شوکه شدم.

 

* برگردیم عقب، سال 93 زمان سیاه جامگان پیشنهاد پرسپولیس برایت آمد و تو رفتی پرسپولیس تمرین کردی و حتی در بازی با پدیده که یک دیدار تدارکاتی بود برای پرسپولیس گل زدی.

آن سالی که من در لیگ یک بودم عملکرد درخشانی داشتم و تمام تیم‌های لیگ برتری من را می‌خواستند و من پیکان را انتخاب کردم. رفتم باشگاه پیکان قرارداد ببندم ولی با سیاه جامگان قرارداد داشتم و آن زمان 200 میلیون برای رضایت نامه خواستند. هر باشگاهی نمی‌توانست بدهد. من رفته بودم با پیکان امضا کنم که عباسی مدیرعامل سیاه جامگان زنگ زد و گفت آقای دایی تماس گرفتند و گفتند که سیاوش یزدانی را برای پرسپولیس می‌خواهیم و ما هم فقط رضایت نامه‌ات را برای پرسپولیس می‌دهیم و جمع کن و به پرسپولیس برو و من هم از همانجا چمدان را برداشتم و با چمدان به تمرین پرسپولیس رفتم. من بازیکن سیاه جامگان بودم و آنها باید برایم تصمیم می‌گرفتند و تصمیم با خودم نبود. رفتم و حدود یک هفته - 10 روز در تمرین بودم و خیلی هم خوب کار کردم و ارتباط خوبی با آقای دایی داشتم ولی راستش را بخواهید ترسیدم. جوان بودم و تازه می‌خواستم به لیگ برتر بیایم و گفتم شاید اینجا بازی به من نرسد و آقای بنگر و نورمحمدی و خانزاده بودند و یادم است مهرداد کفشگری به من گفت بمان اینجا به تو بازی می‌رسد ولی من می‌ترسیدم. یک روز بدون اینکه به آنها خبر دهم 2 ساعت قبل از تمرین رفتم باشگاه پیکان قراردادم را امضا کردم و قبلش با آقای عباسی صحبت کردم. آقای حاتم سرپرست وقت پرسپولیس تماس گرفت و گفت اشتباه کردی و به علی دایی پشت کردی. ایشان چند سال دیگر سرمربی تیم ملی می‌شود و خیلی ضربه می‌خوری.

 

* پس تو نمی‌توانی ادعا کنی که از کودکی استقلالی بودی. درست است؟

من نمی‌گویم از بچگی استقلالی بودم و در خانواده‌ای بزرگ شدم که خیلی فوتبالی نبودیم ولی خب پسرخاله‌های من پرسپولیسی بودند و من هم شاید یک مقدار سمت پرسپولیس را بیشتر می‌گرفتم ولی از روزی که آمدم لیگ برتر و به پیکان پیوستم استقلالی شدم.

 

* برگشتنت به پیکان هم برایت خوب نشد و با تیم سقوط کردید.

پیکان سال موفقی برای من بود. یک دلخوری از مرفاوی و ساکت الهامی داشتم. چون من 8 اسفند تولدم بود و سرپرست‌مان تماس گرفت و گفت یک خبر خوش دارم آقای کی‌روش پاسپورت تو را خواسته است و برای جوانی که سال اول لیگ برترش است اتفاق بزرگی بود. دفاع راست ما پایش شکسته بود و دفاع راست نداشتیم و من را دفاع راست گذاشتند و با اینکه در آن هفته‌های آخر دفاع راست بودم و گل هم زدم ولی به آقای مرفاوی گفتم من را اینجا نگذارید چون ممکن است تیم ملی دعوت نشوم ولی این اتفاق رخ داد و هم سقوط کردیم و هم تیم ملی را از دست دادم.

 

* زمان پیکان یک بازی جلوی استقلال بابت درگیری با علی قربانی خراج شدی.

کله ام بوی قرمه سبزی می‌داد. علی دقیقه 5 روی من خطا کرد. همه بازیکنان آرزو دارند به ورزشگاه آزادی بیایند و جلوی استقلال و پرسپولیس حضور داشته باشند. من 5-6 ماه منتظر این بازی بودم و دقیقه 10 اخراج شدم و دنیا روی سرم خراب شد. تا آمدم به رختکن بروم آن توپ وارد دروازه شد. آن کارت قرمزم درست بود ولی کارت قرمز دوم را که امسال گرفتم واقعاً ناحق بود. من آن لحظه مغزم قفل کرد و می‌خواست اوت را بیاندازد و دیدم توپ داخل زمین بود و رفتم سراغ توپ و دیدم بازی شروع شد و گفتم توپ را چکارش کنم. مغزم قفل کرده بود و بی دلیل توپ را زدم و کارت گرفتم.

 

* بازهم رفتارهای عجیب این شکلی داشتی؟

یک بار زمانی که اصفهان بودم در بازی سپاهان - تراکتور مصدوم شدم و رفتم بیرون و داور اجازه نداد و خودم همینجور بدون اجازه آمدم توی زمین.

 

* در بازی سپاهان - پرسپولیس هم صحبت عجیبی کردی که واکنش های منفی زیادی داشت و محروم هم شدی.

ما آن روز بازی لیگ برتری داشتیم و هواداران پرسپولیس خیلی سپاهانی‌ها را اذیت کردند و من هم روی سپاهان تعصب داشتم. آمدم بروم داخل رختکن دیدم هواداران ما در وضعیت بدی خونین و مالین هستند و عصبی شدم و از طرز صحبت کردنم خیلی پشیمانم و جوانی کردم. این کارها مال 4-5 سال پیش است و الان از سرم افتاده است و خیلی اشتباه کردم. ولی از مصاحبه خودم پشیمان نیستم. از اصل مصاحبه پشیمان نیستم و نیت بدی در حرفم نبود و شاید لحن گفتنم بد بود. اشکال ندارد من بد ماجرا شدم ولی خون از دماغ کسی نیامد. باور کنید اگر هواداران پرسپولیس به اصفهان می‌آمدند خون به پا می‌شد و می‌دانم سپاهانی‌ها چقدر از پرسپولیس متنفرند و این تنفر 10 برابر استقلال است. نیت من از آن حرف خیر بود. خوشحالم این مصاحبه را کردم و باعث شد اتفاقی رخ ندهد.

 

* مصاحبه‌هایت علیه پرسپولیس در زمان حضور در سپاهان باعث شد بین استقلالی ها محبوب شوی. قبول داری؟

من آن مصاحبه‌ها را برای استقلال نکردم و قرار نبود استقلال بیایم و قرار بود سپاهان بمانم ولی حالا اینطور پیش آمد که به استقلال آمدم. این محبوبیت ها هم مجازی است و واقعی نیست. رسید به هفته اول که محروم بودم و هفته دوم مقابل فولاد بازی کردم و یکی از بهترین بازی‌های عمرم بود. تا آن موقع استقلال 2-4-4 بازی می‌کرد ولی متاسفانه بعد از دو سه هفته آقای استراماچونی ترکیب را کرد 2-5-3 و من را فرستادند سمت چپ و آنجا تا به حال بازی نکرده بودم و پست غیر تخصصی بود. کارایی من از 100 به 10 رسید و کارایی خودم را از دست دادم. چند هفته گذشت و به آقای استراماچونی گفتم جای من اینجا نیست و اگر قرار است سه دفاعه بازی کنیم بهتر است من مرکز بازی کنم. به هر حال یک عده با استراماچونی ارتباط گرفته بودند و در پستی که راحت تر بودند بازی می‌کردند. من هیچ وقت با مربیان خودم ارتباط نمی‌گیرم و خصوصی صحبت نمی‌کنم و می‌گویم اگر چیزی هست باید فوتبالی باشد. 

 

* یک درگیری هم با سیامک نعمتی داشتی و با زانو به سرش کوبیدی و باعث شد رابطه‌تان بعد از چند سال رفاقت به هم بخورد.

اتفاق بود. من در مورد سیامک قبلاً صحبت کردم و نمی‌خواهم دیگر در موردش صحبت کنم و دیگر ارتباطی نداریم. من رفیق فوتبالی کلاً ندارم. یک زمانی با سیامک رفیق بودیم ولی بعدش دیگر اینطور نبود. من آدم منزوی هستم و نه منزل کسی می‌روم نه خانه کسی می‌روم و ارتباط سخت برقرار می‌کنم و خدارا شکر محمد دانشگر و حسین مرادمند را دارم. من به خدا آن ضربه را  از عمد نزدم. اگر زده بودم می‌گفتم زدم. در تصویر به نظر می‌رسد شاید عمد باشد ولی اینطور نبود. قصد داشتم از روی او بپرم و زانویم به او برخورد کرد و شبش زنگ زدم و معذرت خواهی کنم من را ریجکت کرد و بعد مرا آنفالو کرد و من بعد از 5-6 سال رفاقت او را آنفالو نکردم. چند ماه گذشت دیدم اتفاقی رخ نداد دیگر بلاکش کردم برای همیشه.

 

* در مورد دوران محمود فکری هم صحبت کن. کلاً رابطه خوبی با او نداشتی

من مخلص همه مربیانم هستم ولی یکی از تلخ ترین اتفاقات زندگی من این بود که شاگرد فکری شدم. الان که فکرش را می‌کنم خیلی پشیمانم شاگردش شدم چون به من خیلی بد کرد. به هر حال مربی استقلال بود. من هفته اول بازی کردم و هفته دوم بازی با فولاد همسترینگم دوباره پاره شد و 5-6 بازی نبود و هفته هفتم رسیدم و قبل از بازی با ذوب آهن هنوز آماده نبودم ولی می‌خواستم با تیم بروم و کنار تیم باشم و هیچ بازیکنی این کار را نمی‌کند ولی من کردم. در پرواز بودیم که آقای برهانی داشت می‌گفت به بازیکنان پول دادند و من تعجب کردم و گفتم چرا به من ندادند؟ زنگ زدم آقای مددی گفت یادمان رفته به تو پول بدهیم. مگر می‌شود به بازیکن مصدوم پول ندهید؟ من برای شما مصدوم شدم. کجای دنیا این رفتار صورت می‌گیرد؟ خیلی ناراحت شدم و قلبم شکست. چمدانم را برداشتم و مستقیم به تهران آمدم و آقای عمران زاده به من زنگ زد و صدایم روی بلندگو بود آقای فکری یک حرف زشتی به من زد جلوی بچه ها و گفت هرجا هست بگویید بلند شود و بیاید. من آمدم و رفتم پیش آقای فکری در جلسه گفتم شما نباید جلوی بچه ها با من اینطور صحبت کنید. من به خاطر تیم و به خاطر شما آمده بودم. آقای فکری بعد از بازگشت از اصفهان من را اخراج کرد. به جای اینکه مربی پشت بازیکنش را بگیرد و بگوید چرا به او پول ندادید و او برای ما مصدوم شده است پشت من را خالی کرد و من را از تمرینات اخراج کرد. من هم می‌رفتم سر تمرین یک ربع تمرین می‌کردم و به رختکن می‌رفتم. می‌گفت کجا می‌‌روی و من هم گفتم اندازه پولی که من دادید تمرین می‌کنم. واقعاً خیلی عصبانی بودم. فکری بازهم من را اخراج کرد و من گفتم دیگر برای شما بازی نمی‌کنم و مربی که پشت بازیکنش را نمی‌گیرد بازیکن برای او بازی نمی‌کند. خوشحالم برایش بازی نکردم و به خودم افتخار می‌کنم و هیچ وقت قبول نمی‌کنم شاگرد ایشان هستم. نیم فصل هم من را در لیست مازاد گذاشته بود و فوتبالم را داشت نابود می‌کرد. من که از استقلال بیرون نمی‌رفتم در هر صورت و بیرون می‌ماندم چون می‌دانستم فکری آنجا دوام نمی‌آورد. مشخص بود چرا که شرایط تیم ما فاجعه بود و دیدید که بعد از رفتنش چه اتفاقات مثبتی افتاد. معجزه نیست و کار دست کاردان است.

 

* در حال حاضر برنامه‌ات چیست؟

برنامه‌ام اول این است که برگردم استقلال، راستش را بخواهید الان که از استقلال رفتم خیلی قدر استقلال را می‌دانم. نمی‌دانید در این 4 ماه چه به من گذشته است و قلبم دارد تکه پاره می‌شود. اولین هدفم برگشتن به استقلال است. من دکتری قبول شدم و هدفم اول برگشتن به استقلال و بعد رفتن به جام جهانی است.

 

* یک مصاحبه هم علیه کنعانی زادگان داشتی.

اسمش را نیاورید. دوست ندارم اسمش را بشنوم. اگر اسمش بیاید صحبت نمی‌کنم.

 

* خب در مورد آن بازیکنی که علیهش مصاحبه کردی صحبت کن. آمدی و گفتی ماجرای صدای لو رفته را گردن تو انداخته است.

اتفاقات خیلی تاثیرگذار بود دیگر، چون من دیگر به تیم ملی دعوت نشدم و دور اسم من را خط کشیدند. همه کاسه، کوزه‌ها را سر من شکستند. انقدر پول ندارم که بابت این چیزها خرج کنم و برای پولم زحمت کشیدم. گفتند سیاوش 2 میلیارد پول داده است که آن فایل صوتی پخش شود. من برای پولم زحمت کشیدم و همیشه هم در زمین فوتبال حقم را گرفتم. خودش گفته بود کار سیاوش است و رو در روی من این را گفت که تو انجام دادی. من حرف دلم را می‌زنم. آن کار را کردند و افتاد گردن سیاوش.

 

* بهترین لحظه فوتبالی تو کجا بود؟

بهترین لحظه زندگی فوتبالی من بردن پرسپولیس در دربی در ضربات پنالتی بود. 

 

بهترین مدافع فوتبال ایران کیست؟

بهترین مدافع فوتبال ایران خودم هستم. یک زمانی شجاع، یک زمانی سیدجلال و یک زمانی مرادمند از همه بهتر بود ولی الان بهترین من هستم. الان محمد دانشگر بعد از من بهترین است.

 

ارسال نظر
نظرات کاربران
بیشتر
دیگر رسانه ها